جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت


 
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ هشتم: هدف از خلقت انسان(2)
  • پیام به هجدهمین دورۀ همایش «حکمت مطهّر»
  • میزان زکات فطره و کفّاره در سال ۱۴۰۳
  • پیام در پی شهادت سردار مجاهد، سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»

  • -->

    اخلاق / اخلاق در اداره / خدمت خالصانه
    خدمت خالصانه


    كار اداريان خدمت به مردم و سامان دهي كار آنان است. اين قشر عظيم و محترم هميشه در فكر آنند كه گره‏اياز كار فروبسته خلق خدا بگشايند. اما نكته اين جاست كه اگر بخواهند اين كارها پر بركت و جاويدان شود و در دنيا و آخرت به كارشان بيايد بايد با «اخلاص» هم آغوش گردد. از همين روست كه در اين جا اندكي درباره اين موضوع بحث مي‏كنيم.

    «خلوص» واژه‏اي است كه همواره تقدس و نورانيت و نجات را به همراه دارد. در مقابل خلوص، «ريا و تظاهر» است كه هرگاه اين كلمه را تصور مي‏كنيد ناميموني وظلمت در ذهنتان تداعي مي‏شود. نتيجه و معناي اين دو واژه از حيث تاثير در جامعه به اندازه‏اي بزرگ و وسيع است كه حتي به لفظ خود نيز سرايت كرده و آن را«مقدس» و«نامقدس» نموده است.

    وقتي به قرآن و روايات اهل بيت(ع) رجوع مي‏كنيم، مي‏بينيم كه در مورد كسب خلوص و پرهيز از ريا و تظاهر تاكيد فراوان شده است.

    قران كريم مي‏فرمايد: اگر مي‏خواهي به مقام لقاء و فنا برسي، اولين چيزي را كه بايد سرلوحه زندگي‏ات قرار دهي اين است كه به همه كارهايت رنگ خلوص بدهي.

    «صبغه الله، و من احسن من الله صبغه»[1]

    عمل، هر چه كه كوچك باشد، اگر «خلوص» را به همراه خود داشته باشد ارزش پيدا مي‏كند، حتي ارزشش از دنيا و آنچه در آن است بيشتر و بزرگتر مي‏شود.

    اميرالمومنين(ع) انگشتري به فقير داد كه ارزش پولي چنداني نداشت، اما از آن جا كه خالصانه بود به قدري اهميت يافت كه در قرآن آيه ولايت در خصوص اين عمل نازل شد.

    «انما وليكم الله و رسوله و الذين يومنون الذين يقيمون الصوه و يوتون الزكوه و هم راكعون...»؛[2]

    ولي شما تنها خدا و پيامبر اوست و كساني كه ايمان آورده‏اند: همان كساني كه نماز برپا مي‏دارند و در حال ركوع، زكات مي‏دهند.

    به اعتراف شيعه و سني شان نزول متجاوز از سيصد آيه در مورد علي(ع) است. اما اين آيه از اهميت بيشتري برخوردار است و براي شيعه محكم‏ترين دليل است كه بعد از پيامبر(ص) و علي(ع) داراي ولايت مطلقه الهي است.

    آري، در اثر خلوص، يك انگشتر كم بها پر ارزش مي‏شود، تا آن جا كه به آن چه در دنيا و آخرت است مي‏ارزد. يا يك ضربه شمشير خالصانه از عبادت جن و انس بالاتر مي‏شود چنان كه پيامبر اكرم(ص) درباره علي(ع) مي‏فرمايد:

    ضربه علي يوم الخندق افضل من عباده الثقلين،[3]

    ارزش ضربه علي در جنگ خندق]كه بر عمر بن عبدود وارد كرد[ از عبادت جن وانس بالاتر است.

    يعني از زمان خلقت آدم(ع) تا روز قيامت عبادت مردم بلكه جن و انس يك طرف، و ثواب آن ضربه شمشير در طرف دگير.

    علي(ع) در راه اسلام بسيار جنگيد و شمشيرهاي فراواني زد و در همه آن نبردها اخلاص داشته است، اما آن ضربه‏اش استثنايي است.

    يا اين كه در «ليله المبيت» علي(ع) به جاي پيامبر در بستر خوابيد و آن حضرت را از خطر رهانيد و زمينه هجرتش را فراهم كرد. اين كار براي علي، ساده و كوچك است، چون شجاعت و دليري علي(ع) فوق اين كارهاست، اما همين عمل به اندازه‏اي ارزش پيدا مي‏كند كه آيه‏اي درباره‏اش نازل مي‏شود[4] و مضمون اين آيه بسيار بالا است:

    «و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رءوف بالعباد»؛[5]

    و از ميان مردم]مراد علي(ع) است[كسي است كه از جان خود در راه رضاي خدا مي‏گذرد ]مانند شبي كه علي(ع) به جاي پيغمبر (ص) در بستر خوابيد[ و خدا دوست دار چنين بندگاني است.

    گاهي قضيه به عكس مي‏شود، يعني چه بسا كار خوبي از جهت مادي و تاثير‏گذاري بسيار بزرگي و وسيع است ولي از آن جا كه رنگ خلوص به خود نمي‏گيرد در نزد خداوند هيچ ارزشي ندارد و به بال مگسي نمي‏ارزد. اگر خداي ناكرده عملي رنگ ريا و تظاهر داشته باشد، نه تنها باطل، كه گناهي بس بزرگ و در حد كفر است.

    در روايت آمده است كه:«كسي ر ادر صف محشر مي‏آورند و به او مي‏گويند: چه كاره بودي؟ جواب مي‏دهد: من هفتاد سال براي رضاي خدا درس دين مي‏آموختيم و از معصومين(ع) براي مردم حديث مي‏خواندم و آنان را موعظه مي‏كردم و ... .

    خطاب مي‏شود: درست است كه هفتاد سال چنين كردي اما تنها براي خدا نبوده بلكه به خاطر اين بود كه به تو بگويند:«بارك الله»! «چه عالم» خوبي است»! و يا براي اين بود كه شهرتي پيدا كني و براي خودت موقعيت اجتماعي كسب نمايي[6] و...»

    اين جا است كه انسان گير مي‏كند، چرا كارهايش رنگ خلوص نداشته و يا توام با تظاهر و ريا بوده است. از همين رو دستور مي‏رسد كه او را به رو ، به آتش بيندازيد!

    چه سخت و دردناك است هفتاد سال خون جگر خوردن وعالم شدن و در فنون اسلامي متخصص گرديدن، و سرانجام هم در آتش سوختن!

    در روايت ديگر آمده است:«از شخصي مي‏پرسند براي چنين روزي چه آورده‏اي؟ مي‏گويد: به خط مقدم جبهه رفتم و با دشمن جنگيدم، از آنان كشتم و خود نيز آماده كشته شدن در راه خدا بودم و ... خطاب مي‏شود: بله، جبهه رفتي، در خط مقدم حضور پيدا كردي و حتي كشته هم شدي اما اين عمل تو خالص نبود، بلكه براي اين بود كه به تو بگويند: بارك الله! آقا هم به جبهه رفت، چه شجاعتي دارد و چه خوب مي‏جنگد! و ... به ماموران الهي خطاب مي‏شود: او را روانه آتش كنيد، اگر چه در جنگ كشته شده است»![7]

    مقام شهيد بسيار والا است و در روايات آمده است كه: اولين مقام در روز قيامت از آن انبياي الهي است و دومين مقام، مقام عالمان و دانشندان ديني است وسومين مقام را شهدا دارند.

    زماني كه در محشر، صف بسته مي‏شود، شهدا مثل ماه مي‏درخشند و همه را به خود جلب مي‏كنند. اما اين همه مقام، در صورتي است كه عمل خالص باشد و گرنه جايگاه انسان در آتش است.

    از هم در روايت مي‏خوانيم روز قيامت شخصي را كه عمرش را وقف مردم نموده و با زبان پول و قدم و قلم شبانه روز براي مردم كار كرده است، در محضر عدل الهي حاضر مي‏كنند و از او مي‏پرسند: چه كاره بودي؟ مي‏گويند:خدمت‏گزار خدا بودم و اصلاً زندگي ام را صرف مردم كردم و ... خطاب مي‏رسد: درست است كه چنين بودي اما كارهايت براي خدا نبود، بلكه به خاطر اين بود كه شهرت و موقعيت اجتماعي كسب كني و عملت ريا داشت. سرانجام دستور مي‏رسد كه او را هم داخل آتش كنيد.[8]

    اين مطلب نزد همه فقها مسلم است كه ريا و تظاهر اگر در عمل عبادي باشد مثل نماز و روزه و .. آن را باطل مي‏كند وبايد دوباره به جا آورده شود. و اگر عمل،عبادي نباشد در صورت خالص نبودن پوچ و بي‏ارزش است.

    قرآن كريم اهميت زيادي به خلوص داده و مي‏فرمايد:

    «و ما امروا الا ليعبدوا الله مخلصين له الدين»؛[9]

    و امر نشدند مگر بر اين كه خدا را به خلوص كامل در دين پرستش كنند.

    «فمن كان يرجوا لقاء ربه فليعمل عملاً صالحاً و لايشرك بعباده ربه احداً»؛[10]

    پس هر كسي به لقاي پروردگار خود اميد دارد بايد به كار شايسته بپردازد و هيچ‏كس را در پرستش شريك نسازد.

    آري، اگر كسي بخواهد به مقام لقاي پروردگار برسد؛ يعني مقامي كه خدا بر دل او حكومت داشته باشد، تمام بت‏ها را شكسته و جز خدا هيچ چيز و هيچ كس در دلش نباشد بايد به مقام اخلاص برسد، و در هركاري فقط خدا را در نظر بگيرد.

    عزيزان! بياييد خود را اصلاح كنيم. ريا و تظاهر را از خود دور اسزيم. ريا دل را تاريك و عمل را باطل مي‏سازد و انسان را از جامعه طرد مي‏كند. هيچ كس انسان رياكار و زبان‏باز را دوست ندارد؛ انسان ظاهر ساز مي‏كوشد تا خود را بالا ببرد اما هم در ميان مردم منفور مي‏شود و هم از نظر خدا مي‏افتد. رنگ خلوص، رنگ بسيار زيبايي است؛ بياييد كاري كنيم كه همگي در زندگي به اين رنگ، مزين باشيم. انسان مي‏تواند به تمام كارهايش رنگ اخلاص و عبادت بدهد. با خوردن، آشاميدن، خوابيدن و ... ثواب كسب كند.

    روايت داريم كه:«اگر زني سفره‏اي پهن كند، غذايي آماده نمايد، ظرفي بشويد و.. ثواب يك شهيد در نامه عملش نوشته مي‏شود.»[11]

    همچنين اگر مردي در خانه، همسرش را ياري كند، با زحمت باز و پولي به دست آورده و زن و بچه‏اش را به رفاه و آسايش برساند ثواب شهيد دارد:

    الكاد علي عياله كالمجاهد في سبيل الله؛[12]

    كارگري كه براي اداره خانواده‏اش تلاش مي‏كند، همچون مجاهد في‏سبيل الله است.

    بديهي است اين همه اجر و ثواب، زماني است كه كار براي رضاي خدا بوده و رنگ خلوص داشته باشد. كار اگر براي خدا باشد براي هر قطره آبي كه در غسل جنابت ريخته مي‏شود ملكي مامور و براي او تا روز قيامت استغفار و طلب بخشش مي‏كند.

    نقل مي‏كنند كه بعضي از بزرگان، مانند شهيد، سيد بن طاووس، كاشف الغطاء و ... تمام كارهايشان يا واجب بوده، يا مستحب. حرام و مكروه وحتي مباح نداشته‏اند، چون به تمام كارهايشان رنگ عبادت و خلوص مي‏داند.

    انسان الهي مي‏خوابد تا خستگي را از تن دور كرده و آمادگي براي كار پيدا كند. مي‏خورد تا نيرو بگيرد؛ حال اگر طلبه و محصل است براي تحصيلش، اگر اداري است براي راه‏انداختن كارهاي ارباب رجوعش، و اگر كارگر است براي كار كردن و به حركت درآوردن چرخ‏هاي اقتصاد جامعه و ... شما هم مي‏توانيد فعاليت كنيد،كاردان باشيد، با مردم مدارا كنيد، تا مي‏توانيد گره از كار مردم بگشاييد. با اخلاق اسلامي برخورد كنيد و سعي نماييد كه همه اين‏ها را براي خدا انجام دهيد.

     

    پي نوشت ها:

     

    [1]. بقره(2) آيه 132.

    [2]. مائده(5)آيه55.

    [3]. مستدرك حاكم، ج30، ص32؛ بحارالانوار، ج20، ص216.

    [4]. سيره حلبي، ج2، ص192؛ تاريخ طبري، ج2،ص100.

    [5]. بقره(2)آيه 207.

    [6]. اصول كافي، ج1، ص61.

    [7]. فيض كاشاني، المحجه البيضاء، ج6،ص141.

    [8]. همان.

    [9]. بينه(98)آيه5.

    [10]. كهف(18) آيه 110

    [11]. تحف‏العقول،ص79.

    [12]. وسايل الشيعه، ج12، ص42،ح1.

    چاپ
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365