كار اداريان خدمت به مردم و سامان دهي كار آنان
است. اين قشر عظيم و محترم هميشه در فكر آنند كه گرهاياز كار فروبسته خلق خدا
بگشايند. اما نكته اين جاست كه اگر بخواهند اين كارها پر بركت و جاويدان شود و در
دنيا و آخرت به كارشان بيايد بايد با «اخلاص» هم آغوش گردد. از همين روست كه در
اين جا اندكي درباره اين موضوع بحث ميكنيم.
«خلوص» واژهاي است كه همواره تقدس و نورانيت و
نجات را به همراه دارد. در مقابل خلوص، «ريا و تظاهر» است كه هرگاه اين كلمه را
تصور ميكنيد ناميموني وظلمت در ذهنتان تداعي ميشود. نتيجه و معناي اين دو واژه
از حيث تاثير در جامعه به اندازهاي بزرگ و وسيع است كه حتي به لفظ خود نيز سرايت
كرده و آن را«مقدس» و«نامقدس» نموده است.
وقتي به قرآن و روايات اهل بيت(ع) رجوع ميكنيم،
ميبينيم كه در مورد كسب خلوص و پرهيز از ريا و تظاهر تاكيد فراوان شده است.
قران كريم ميفرمايد: اگر ميخواهي به مقام لقاء و
فنا برسي، اولين چيزي را كه بايد سرلوحه زندگيات قرار دهي اين است كه به همه
كارهايت رنگ خلوص بدهي.
«صبغه الله، و من احسن من الله صبغه»[1]
عمل، هر چه كه كوچك باشد، اگر «خلوص» را به همراه
خود داشته باشد ارزش پيدا ميكند، حتي ارزشش از دنيا و آنچه در آن است بيشتر و
بزرگتر ميشود.
اميرالمومنين(ع) انگشتري به فقير داد كه ارزش پولي
چنداني نداشت، اما از آن جا كه خالصانه بود به قدري اهميت يافت كه در قرآن آيه
ولايت در خصوص اين عمل نازل شد.
«انما وليكم الله و رسوله و الذين يومنون الذين
يقيمون الصوه و يوتون الزكوه و هم راكعون...»؛[2]
ولي شما تنها خدا و پيامبر اوست و كساني كه ايمان
آوردهاند: همان كساني كه نماز برپا ميدارند و در حال ركوع، زكات ميدهند.
به اعتراف شيعه و سني شان نزول متجاوز از سيصد آيه
در مورد علي(ع) است. اما اين آيه از اهميت بيشتري برخوردار است و براي شيعه
محكمترين دليل است كه بعد از پيامبر(ص) و علي(ع) داراي ولايت مطلقه الهي است.
آري، در اثر خلوص، يك انگشتر كم بها پر ارزش
ميشود، تا آن جا كه به آن چه در دنيا و آخرت است ميارزد. يا يك ضربه شمشير
خالصانه از عبادت جن و انس بالاتر ميشود چنان كه پيامبر اكرم(ص) درباره علي(ع)
ميفرمايد:
ضربه علي يوم الخندق افضل من عباده الثقلين،[3]
ارزش ضربه علي در جنگ خندق]كه بر عمر بن عبدود وارد كرد[ از عبادت جن وانس بالاتر
است.
يعني از زمان خلقت آدم(ع) تا روز قيامت عبادت مردم
بلكه جن و انس يك طرف، و ثواب آن ضربه شمشير در طرف دگير.
علي(ع) در راه اسلام بسيار جنگيد و شمشيرهاي
فراواني زد و در همه آن نبردها اخلاص داشته است، اما آن ضربهاش استثنايي است.
يا اين كه در «ليله المبيت» علي(ع) به جاي پيامبر
در بستر خوابيد و آن حضرت را از خطر رهانيد و زمينه هجرتش را فراهم كرد. اين كار
براي علي، ساده و كوچك است، چون شجاعت و دليري علي(ع) فوق اين كارهاست، اما همين
عمل به اندازهاي ارزش پيدا ميكند كه آيهاي دربارهاش نازل ميشود[4] و مضمون
اين آيه بسيار بالا است:
«و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله و
الله رءوف بالعباد»؛[5]
و از ميان مردم]مراد علي(ع) است[كسي است كه از جان خود در راه رضاي خدا ميگذرد ]مانند شبي كه علي(ع) به جاي پيغمبر (ص) در بستر
خوابيد[ و خدا دوست دار چنين بندگاني است.
گاهي قضيه به عكس ميشود، يعني چه بسا كار خوبي از
جهت مادي و تاثيرگذاري بسيار بزرگي و وسيع است ولي از آن جا كه رنگ خلوص به خود
نميگيرد در نزد خداوند هيچ ارزشي ندارد و به بال مگسي نميارزد. اگر خداي ناكرده
عملي رنگ ريا و تظاهر داشته باشد، نه تنها باطل، كه گناهي بس بزرگ و در حد كفر
است.
در روايت آمده است كه:«كسي ر ادر صف محشر ميآورند
و به او ميگويند: چه كاره بودي؟ جواب ميدهد: من هفتاد سال براي رضاي خدا درس دين
ميآموختيم و از معصومين(ع) براي مردم حديث ميخواندم و آنان را موعظه ميكردم و
... .
خطاب ميشود: درست است كه هفتاد سال چنين كردي اما
تنها براي خدا نبوده بلكه به خاطر اين بود كه به تو بگويند:«بارك الله»! «چه عالم»
خوبي است»! و يا براي اين بود كه شهرتي پيدا كني و براي خودت موقعيت اجتماعي كسب
نمايي[6] و...»
اين جا است كه انسان گير ميكند، چرا كارهايش رنگ
خلوص نداشته و يا توام با تظاهر و ريا بوده است. از همين رو دستور ميرسد كه او را
به رو ، به آتش بيندازيد!
چه سخت و دردناك است هفتاد سال خون جگر خوردن
وعالم شدن و در فنون اسلامي متخصص گرديدن، و سرانجام هم در آتش سوختن!
در روايت ديگر آمده است:«از شخصي ميپرسند براي
چنين روزي چه آوردهاي؟ ميگويد: به خط مقدم جبهه رفتم و با دشمن جنگيدم، از آنان
كشتم و خود نيز آماده كشته شدن در راه خدا بودم و ... خطاب ميشود: بله، جبهه
رفتي، در خط مقدم حضور پيدا كردي و حتي كشته هم شدي اما اين عمل تو خالص نبود،
بلكه براي اين بود كه به تو بگويند: بارك الله! آقا هم به جبهه رفت، چه شجاعتي دارد
و چه خوب ميجنگد! و ... به ماموران الهي خطاب ميشود: او را روانه آتش كنيد، اگر
چه در جنگ كشته شده است»![7]
مقام شهيد بسيار والا است و در روايات آمده است
كه: اولين مقام در روز قيامت از آن انبياي الهي است و دومين مقام، مقام عالمان و
دانشندان ديني است وسومين مقام را شهدا دارند.
زماني كه در محشر، صف بسته ميشود، شهدا مثل ماه
ميدرخشند و همه را به خود جلب ميكنند. اما اين همه مقام، در صورتي است كه عمل
خالص باشد و گرنه جايگاه انسان در آتش است.
از هم در روايت ميخوانيم روز قيامت شخصي را كه
عمرش را وقف مردم نموده و با زبان پول و قدم و قلم شبانه روز براي مردم كار كرده
است، در محضر عدل الهي حاضر ميكنند و از او ميپرسند: چه كاره بودي؟
ميگويند:خدمتگزار خدا بودم و اصلاً زندگي ام را صرف مردم كردم و ... خطاب
ميرسد: درست است كه چنين بودي اما كارهايت براي خدا نبود، بلكه به خاطر اين بود
كه شهرت و موقعيت اجتماعي كسب كني و عملت ريا داشت. سرانجام دستور ميرسد كه او را
هم داخل آتش كنيد.[8]
اين مطلب نزد همه فقها مسلم است كه ريا و تظاهر
اگر در عمل عبادي باشد مثل نماز و روزه و .. آن را باطل ميكند وبايد دوباره به جا
آورده شود. و اگر عمل،عبادي نباشد در صورت خالص نبودن پوچ و بيارزش است.
قرآن كريم اهميت زيادي به خلوص داده و ميفرمايد:
«و ما امروا الا ليعبدوا الله مخلصين له الدين»؛[9]
و امر نشدند مگر بر اين كه خدا را به خلوص كامل در
دين پرستش كنند.
«فمن كان يرجوا لقاء ربه فليعمل عملاً صالحاً و
لايشرك بعباده ربه احداً»؛[10]
پس هر كسي به لقاي پروردگار خود اميد دارد بايد به
كار شايسته بپردازد و هيچكس را در پرستش شريك نسازد.
آري، اگر كسي بخواهد به مقام لقاي پروردگار برسد؛
يعني مقامي كه خدا بر دل او حكومت داشته باشد، تمام بتها را شكسته و جز خدا هيچ
چيز و هيچ كس در دلش نباشد بايد به مقام اخلاص برسد، و در هركاري فقط خدا را در
نظر بگيرد.
عزيزان! بياييد خود را اصلاح كنيم. ريا و تظاهر را
از خود دور اسزيم. ريا دل را تاريك و عمل را باطل ميسازد و انسان را از جامعه طرد
ميكند. هيچ كس انسان رياكار و زبانباز را دوست ندارد؛ انسان ظاهر ساز ميكوشد تا
خود را بالا ببرد اما هم در ميان مردم منفور ميشود و هم از نظر خدا ميافتد. رنگ
خلوص، رنگ بسيار زيبايي است؛ بياييد كاري كنيم كه همگي در زندگي به اين رنگ، مزين
باشيم. انسان ميتواند به تمام كارهايش رنگ اخلاص و عبادت بدهد. با خوردن،
آشاميدن، خوابيدن و ... ثواب كسب كند.
روايت داريم كه:«اگر زني سفرهاي پهن كند، غذايي
آماده نمايد، ظرفي بشويد و.. ثواب يك شهيد در نامه عملش نوشته ميشود.»[11]
همچنين اگر مردي در خانه، همسرش را ياري كند، با
زحمت باز و پولي به دست آورده و زن و بچهاش را به رفاه و آسايش برساند ثواب شهيد
دارد:
الكاد علي عياله كالمجاهد في سبيل الله؛[12]
كارگري كه براي اداره خانوادهاش تلاش ميكند،
همچون مجاهد فيسبيل الله است.
بديهي است اين همه اجر و ثواب، زماني است كه كار
براي رضاي خدا بوده و رنگ خلوص داشته باشد. كار اگر براي خدا باشد براي هر قطره
آبي كه در غسل جنابت ريخته ميشود ملكي مامور و براي او تا روز قيامت استغفار و
طلب بخشش ميكند.
نقل ميكنند كه بعضي از بزرگان، مانند شهيد، سيد
بن طاووس، كاشف الغطاء و ... تمام كارهايشان يا واجب بوده، يا مستحب. حرام و مكروه
وحتي مباح نداشتهاند، چون به تمام كارهايشان رنگ عبادت و خلوص ميداند.
انسان الهي ميخوابد تا خستگي را از تن دور كرده و
آمادگي براي كار پيدا كند. ميخورد تا نيرو بگيرد؛ حال اگر طلبه و محصل است براي
تحصيلش، اگر اداري است براي راهانداختن كارهاي ارباب رجوعش، و اگر كارگر است براي
كار كردن و به حركت درآوردن چرخهاي اقتصاد جامعه و ... شما هم ميتوانيد فعاليت
كنيد،كاردان باشيد، با مردم مدارا كنيد، تا ميتوانيد گره از كار مردم بگشاييد. با
اخلاق اسلامي برخورد كنيد و سعي نماييد كه همه اينها را براي خدا انجام دهيد.
پي نوشت ها:
[1]. بقره(2) آيه 132.
[2]. مائده(5)آيه55.
[3]. مستدرك حاكم، ج30، ص32؛
بحارالانوار، ج20، ص216.
[4]. سيره حلبي، ج2، ص192؛ تاريخ طبري،
ج2،ص100.
[5]. بقره(2)آيه 207.
[6]. اصول كافي، ج1، ص61.
[7]. فيض كاشاني، المحجه البيضاء،
ج6،ص141.
[8]. همان.
[9]. بينه(98)آيه5.
[10]. كهف(18) آيه 110
[11]. تحفالعقول،ص79.
[12]. وسايل الشيعه، ج12، ص42،ح1.